باران جونمباران جونم، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 19 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

باران دختر پاییزی من‍ـــــــ

تولد گلی

باران جونم بلاخره قرار شد برات تولد بگیریم دخملی تولدت که 12 آذره مصادف شده با هفت امام  ودقیقا وسط محرم همش گفتیم بگیریم یا نگیریم آخرشم قرار شد یه مهمونی خانوادگیی بگیریم یعنی خانواده منو بابایی باشن ولی من دوست داشتم اولین سال تولدتو یکمی نا نای باشه بلاخره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! قرار بر ا ین شد 18 آبان که روز پنج شبه میشه برات تولد بگیرم که تقریبا 3 هفته زودتر از تولدت میشه آخ جونمی جون ...
12 آبان 1391

درد دل های باران

درد دل های باران آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است!!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود! پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد! مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند!...
6 آبان 1391

بدون عنوان

گلکمممممممممممممممم دیروز تولد صدف جون بود و ما دایی محمد و مامان اشرف  رفتیم خونه خاله زهراینا از اونجایی که آقایون دیر اومدن خاله هم مجبور شد شام رو دیر بیاره و مراسم تولد وکیک خوری یکمی دیر شد وتو هم که بغلم نشسته بودی دیدیم نشسته خوابت برد و منم  یه چند تایی عکس گرفتم      صدفم عشق خاله تولدت مبارکککککککککککک ...
5 آبان 1391